از اوایل پاییز به بعد مردم ایران بهخصوص اهالی جنوب کشور چشم امید به باراش باران دارند. پس از اندی تأخیر، مؤمنان متوسل به نماز استسقاء شده و به قول ما جنوبیها به قبلهی دعا میروند. نماز طلب باران مانند هرپدیده دینی یا اجتماعی دیگر سؤالات مختلفی حول چگونگی، حکمتها، اهداف و نتایج آن در اذهان مردم به خصوص نزد نسل جوان آگاهییافته و کنکاش گرما بر میانگیزاند. مثلاً میپرسند چرا با لباس ساده و با هیئتی متواضعانه به قبله دعا میرویم؟ هدف از انجام این عبادت چیست؟ آیا باید نتیجه و دستاورد آن، اجابت دعا و بارندگی باشد؟آیا عدم بارش باران پس از دعای ما نشانه عدم اخلاص نیتهای ما و خشم باری تعالی است؟ بنده در سطور زیر به طور خلاصه به تحلیل سؤالات فوق میپردازم. امید است که فتح بابی رسانهای کرده باشم تا دیگران هم قلمفرسایی نمایند وگرنه بحث در این زمینه در خلال کتب و منابر دینی همیشه جاری بوده است
گروهی بر آناند که صرف تبعیت از فرامین خداوند و سنتهای نبوی(ص) از روی تعبد و به قصد تقرب کافی است و دیگر نیازی به پرسش از علت و حکمت آن نیست. این نوع نگرش قرنهاست مردم را از پرس و جو در مورد مسائل دینی باز داشته است. گفتگو، بحث و مناقشه، بر عقول انسانها پرتو افشانی میکند و اندیشهها و آرا را صیقل میدهد. اینگونه نیست که مردم در غیاب بحث و مناقشه، در اذهان خود به دنبال چرایی موضوع نگردند. حاصل گفتگوی فرد با خود، چیزی جز توهم و خیالپردازی نیست. به عنوان مثال به ما میگفتند که آب داغ روی گربه نریزیم که خوب نیست. چرا؟ کسی نمیدانست. اصلاً کسی سؤال نمیکرد که بداند. عوامالنّاس چه به این حرفها؟ نتیجه این شده بود که در گذر زمان مردم خیال کنند آب ریختن بر گربه باعث زگیل زدن دست و پا میشود. این خرافات و اوهام، نسل به نسل ریشه گرفته تاجایی که مردم حتا واعظان دینی گمان بردهاند این برداشت دارای اصالت منقول دینی است. هرچند بعضی عقیده دارند که وعاظ دینی عمداً برای اطاعت مردم، به دستورات دینی جنبه تقدس داده و برای برحذر داشتن از بدیها آنها را دارای عواقب غیرمادی و ماورایی جلوه دادهاند. فرقی نمیکند در دو هر صورت، کرامت انسانی که تعقل و حق پرسیدن و دانستن است، نادیده انگاشته شده است.
قضیه نوع لباس در وقت نماز استسقا نیز از این قاعده مستثنا نیست. بدون این که بحث درباره حکمت آن شود یا بینند قضیه اصلی شرعی دارد یا نه، گفته شده این نوع لباس و هیات، سنت است. این باعثشده که بسیاری از مردم فکر کنند باید خود را فقیر و بینوا جلوه دهند تا دعا اثرنماید ( نعوذ بالله یعنی خدا را بفریبند). اصل قضیه از آنجا سرچشمه گرفته که در روایتی غیر صحیح به نقل از ترمذی از ابن عباس (رض) آمده که رسول الله (ص) با ظاهری ساده حاضر شدند. حالا ببیند فقها چه طول و تفصیلی به قضیه داده اند تا جایی که مردمبیچاره فکر میکنند یکی از شروط اجابت دعا خرقه پوشی است. با یکی از همشهریان که صحبت میکردم میگفت رفتیم قبله دعا، ولی چه فایده. جوونا با لباسهای شیک و موبایل و موی ژلزده آمده بودند.
اما مهمتر از آن صحبتها و سؤالاتی است که پیرامون اصل قضیه بر سر زبانها مطرح میشود و متأسفانه به ندرت در مجامع عمومی و در رسانهها توسط متخصصان جواب داده میشود. سؤالاتی از قبیل: آیا پس از نماز و دعا باید منتظر بارندگی باشیم؟ عدم بارش باران قبل از دعا نشانه چیست؟ اگر دعا مستجاب نشد نشانه چیست؟
یکی از معضلات مبتلا به ما مسلمانان سادهسازی و سادهانگاری قضایاست. جوان سادهدل و مخلص میپرسه چرا اوضاعمون خرابه؟ چرا رفاه و اقتصاد سالم نداریم؟ چرا رشوه و باجگیری و دروغ و هزار و یک درد بی درمان اجنماعی داریم؟ بلافاصله جواب میدیم علت عدم اخلاص و تقوای مردم است. یعنی اینکه مقصر خودتان هستید و دیگر چیزی نپرسید. مدیران و مسئولان جامعه هم همین را میخواهند تا از پاسخگویی بابت ناکارآمدی خود معاف باشند. اهل منبر که باید سخنگوی مردم باشند بدین شیوه خود را معاف میدارند. لااقل یکی بپرسد پس نقش ما در ضعف تقوای مردم چیست؟ عرض شد که چرا و چگونه مردم دچار اوهام میشوند. این باعث شده حتا در جهان آگاه و مدرن امروزی نیز، هر از گاهی خبرهای عجیب به گوش برسد. یک روز گفته میشود چون در فلان شهر مسلمان در ترکیه مردم در شرابخواری اسراف کردهاند آن زلزله و حشتناک آمد. روزی دیگر خبر میپیچد که چون فلان فرزند چادر مادرش را با قیچی تکهتکه کرد تبدیل به میمون یا سگ شد.
عدم بارش باران نیز از آن بلایایی است که به بیتقوایی مردم نسبت داده میشود. علت آن هم همانگونه که عرض کردم یا خلأ بيگفتگویی برای روشن شدن قضایاست یا فرصتسنجی و مبالغهگویی مبلغان برای تحذیر و هدایت خلق الله یا ساده انگاشتن قضیه و خود را از جواب دادن خلاص نمودن. مگر ما از پیش خدا آمدهایم که پرده از اسرار او بر میداریم و از اراده او حرف میزنیم. بله در قرآن آمده که جوامعی در گذشته در راه فساد در پی گرفتند و دچار بلایای آسمانی شدند و در این داستانها درس عبرتی برای ماست، ولی چه کسی ثابت کرده این مصیبت هم از آن مدل است؟ چه کسی گفته فساد زمان ما در حد آن اقوام گذشته است. مگر ما دستگاه تقواسنج داریم؟ چرا با جواب نامطمئن قضیه را فرمالیته و مردم را به فساد متهم میکنیم. خواهر مسلمان و با تقوایی که چند روزی از مالزی بازدید میکرد به شوخی میگفت مسجد میرویم، روزه سنت و فرض میگیریم، عبا و مقنعه و جوراب پوشیدهایم، زبان را گاز میگیریم تا غیبت و دروغی نگوییم ولی خبری از باران نیست، درحالی که اینجا خیلی از زنان نیمه عریاناند ولی هر روز بارندگی است. خوب است که همه شاهدند که در عصر کانالهای ماهوارهای و چت روم و فیسبوک و موبایل و روابط نسبتاً آزاد دختر و پسر، میزان استقبال، مشارکت و پایبندی مردم به خصوص جوانان به امور دینی نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است.
جوانان امروزی ما که میانگین سطح سوادشان لیسانس است میپرسند و واقعاً هم میپرسند مگر ما از فلان کشور یا منطقه(مسلمان یا غیرمسلمان) پر باران چه کمتر داریم که از رحمت الهی محروم گشتهایم؟ مگر ما چه خطایی مرتکب شدهایم که دیگران نشدهاند؟ اگر به تقوا و دوری از گناه است چرا بعضی مناطق و کشورهایی که آمار بالایی از لحاظ حافظان قرآن و تهجد خوانان و حاضران در نمازهای جماعت دارند، دچار کمبود باراناند؟ قصد من این نیست که جواب دهم علت واقعی عدم بارش باران چیست. اصلاً سوادم به این چیزها قد نمیدهد. شاکی یا سخنگوی منتقدان هم نیستم که با کسانی دمخور بودهام که مخاطب این انتقاداتاند. فقط خداوند به این بنده حقیرش این توفیق و توان را داده تا درد دل و ندای نسل آگاه و دلسوز ما را بشنود و آنرا در رسانهها مطرح کند.
پس از دعا و نماز چه؟ آیا انتظار داریم بلافاصله دعای مان مستجاب و آثار ابر در آسمان ظاهر شود؟ اصلی دینی میگوید باید به استجابت دعا امیدوار بود (ادعونی استجب لکم) یا (لاتقنطوا من رحمة الله). اصل دوم میگوید چنان چه دعا متضرعانه و با اخلاص نیت باشد، احتمال قبول آن بیشتر است. شاید همین دو اصل است که بعضی از مردم را به این گمان انداخته که بعد از دعا و نماز، باید منتظر بارش باران باشند. زمینه این گمان هم همان سه قضیه که بر شمردم فراهم میکند: خلأ گفتگو و روشنگری، مبالغه در وعد و ترغیب و سادهسازی قضایا.
به نظر این حقیر دعای طلب باران نیز به مانند بقیه ادعیه است و هیچ استثنا و ضمانتی در استجابت آن نهفته نیست. حتا اگر از دیدگاه اسباب و مسببات صرف نظر کنیم که میگوید بارش باران تابع فعل و انفعالات جوی و قوانینی است که خداوند در نظام هستی به ودیعه نهاده است و جهان را بر اساس این قوانین اداره میکند و تغیر و خللی نیز در آن صورت نمیگیرد و بپذیریم که خالق هستی قادر به خرق عادت است، باز هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد که ثابت کند که دعا و نماز باران (حتی اگر به بهترین وجه ادا شود) مستلزم بارندگی است. یعنی این که دعای باران موجب خرق عادت گردد. استدلال میشود که پیامبر(ص) خواند و بلافاصله باران بارید. پیامبر در مواقع دیگر و برای حل مشکلات دیگر هم دعا میفرمودند و استجابت میشد. مگر دیگر دعاهای ما که به تبعیت از آن وجود مبارک ادا میکنیم متضمن اجابت خداوند است که چون دعای باران پیامبر استجابت شد، پس دعای باران ما هم مستجاب گردد؟
مستلزم دانستن دعا به باران متضمن دو فرض است: یا نعوذ بالله خداوند را مکلف به استجابت طلبمان میدانیم، که مسلمان جرأت چنین جسارتی به خود نمیدهد، یا در صورت نباریدن باران نفوس مؤمنین را متهم به ناپاکی و بیتقوایی میکنیم که باز به ورطه قضاوت افتادهایم. از کجا معلوم شد که تقوای مؤمنین کم است؟ چه کسی گفته دعای کم تقوا و بی تقوا اجابت نمیشود؟ آیا این نه همان خدایی است که دعای کافران و طاغوتیان را در بحبوحه غرق شدن در دریا را اجابت میکند؟ جالب اینجاست که چون علمای جدید حاضر به بحث و بازنگری در این برداشتهای غیرمستند و لرزان نیستند، توسط مخالفان و منتقدانشان من جمله مریدان علمای قدیم، متهم به کمبود اخلاص میشوند. چرا که دعای بارانشان موجب رعد و برقی هم نشده است. میزانی که ما خود به دست آنها دادهایم.
دعا یک عبادت است بیش از آنکه طلب باشد. بله، طلب در بر دارد، اما نه اینکه متوقع باشیم هر آنچه خواستیم او جل و علا بدهد. به مؤمن توصیه شده تا در هنگام مواجهه با مشکلات که انسان به عظمت رب(جل جلاله) پی میبرد و احساس نیاز بیشتری به وی میکند به دعا و عبادت بپردازد تا تزکیه و تسکین یابد. همین که خداوند به ما توفیق داده تا او را بخواهیم یعنی این که استجابت و پذیرفته شدهایم. با خدا نباید و نمیشود حساب و کتاب کرد.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بندهپروری داند
(حافظ)
نظرات
بدوننام حم شادكام
13 آبان 1390 - 07:12له له زنیم از خشكی بر آب رویم در كشتی جايي شود غرق سيل برخي به آب كرده ميل هم يابس و هم رطب بر بلايند خود سبب بر حق نماي توكّل تا نبازي اتدر كل درآب بكن تو شنا با خاك تيمّم نما گربشناسي نعم را نه بنمايي ستم ها بر هم مزن نظم كار تا خوش ماند روزگار قدر نعمت گر دانی افزونترش دريابی چون ببريش بد بكار نعمت آرد خود دمار تقوی فقط نيست نماز بر حق مكن دست دراز